....افسانه.... 

 




 


درد و دل


       آثار بجا يك عاشق


نويسنده



دوستان


دوستان عاشق


موضوعات :


آمار وبلاگ :


لوگوي دوستان


كد جاوا :
 

افسانه باز از تو مینویسم ، از غم دلتنگی ات
مینویسم که دلم هوایت را کرده است ، کاش تو را میدیدم ، به چشمهایت خیره میشدم و با تو درد دل میکردم .
باز هم مینویسم از عشق ، از احساسی که من نسبت به تو دارم .
احساسی به لطافت دستهای مهربانت ، به پاکی قلبت و به قشنگی لحظه دیدار .


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 14:1
      |+|

گر چه رفتی از برم اما فراموشم مکن

گر چه رفتی از برم اما فراموشم مکن                         با غمت ای آشنا هر شب هم آغوشم مکن

همچه موج اشک از دریای چشمم پا مکش                 در پی خود چون حبابی خانه بر دوشم مکن

من زموج   اشتیاق    تو  سر   پا   آتشم                                 باز با طوفان بی مهرت خاموشم مکن

جوشد امشب جلوی جادوی چشمانت ز جام                در خیال نرگست ای فتنه مدهوشم مکن


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 13:21
      |+|

محسن شایگان6

افسانه مدتیست که روی ماه تو را ندیده ام ، دلم برایت تنگ است در این مدت تنها از دلم شکایت شنیده ام.
افسانه  دلم بهانه ی تو را میگیرد ، تو را میخواهد ، و تنها نیازش دیدن دوباره ی تو است.
کاش فرا رسد لحظه دیدار ،افسانه عزیزم خسته شدم از این انتظار ، چگونه آرام کنم این دل بیقرار؟
دلم تو را میخواهد ، دلم برایت تنگ شده ،افسانه چشمهایم ، چشم انتظار دیدن تو هستند.
میدانم تو نیز دلتنگ منی ، بیقراری ، چشم انتظاری ، عزیزم باز هم منتظر بمان.
این انتظار شیرین است ، پایانش لحظه ی به تو رسیدن است ، تو را میگیرم در آغوشم تا رها شود غم دلتنگی و انتظار .
 افسانه عزیزم تو که تنها نیاز منی ، دلتنگ نباش ، ای تو که همیشه در قلب منی.
میگذرد این لحظه ها ، بهار زندگی در راه است ، پایان میرسد فصل سرد انتظار.
عزیزم  میدانی که چقدر دلم برای چشمان قشنگت تنگ شده است؟
عزیزم میدانی که مدتهاست در حسرت یک لحظه گرفتن دستهای گرمت نشسته ام؟
عزیزم  هنوز باور ندارم میخواهم دوباره تو را ببینم .
عزیزم  هنوز باور ندارم به تنها آرزویم که دیدن تو است میرسم .
فدای آن چشمهای قشنگت که به انتظار من نشسته.


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 3:35
      |+|

محسن شایگان5

افسانه خانمی من  میدانم تو نیز حال مرا داری ، اما هنوز هم باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری
تو که در قلب منی ، میفهمی که چرا اینگونه قلبم میتپد
چون بدجور عاشقتم…


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 2:19
      |+|

محسن شایگان4

افسانه نقاشی خودم را در کنار تو بر روی دیوار اتاقم کشیده ام
همه می گویند تو دیوانه ای ، نمیدانند برای داشتن تو چه سختی ها کشیده ام
 افسانه عزیزم تو باور کن که من برای داشتن عشق پاکی مثل تو لحظه ها را با خدای خویش بوده ام ، تا تو را به من بدهد که اینگونه عاشقت شوم ، اینگونه اسیر آن دل مهربانت شوم
 خانمی من تو آنقدر خوبی ، که بهتر از تو ندیده ام ، ای باوفا ، وفادارتر از تو ندیده ام
ای سرچشمه ی روشنی ها ، دستم را بگیر تا حس کنم که تو را دارم
تا باور کنم که عشقی ماندگار مثل تو را دارم
که من که جز تو کسی را ندارم ،افسانه خانمی من  قلبم ، احساسم ، وجودم مال تو است ، این حرف آخر من است ، همیشه با تو بودن را میخواهم .

خانمی

من


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:48
      |+|

محسن شایگان3

افسانه

 

قسم به عشق پاکمان ،


عاشقت میمانم تا پای جان.


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:44
      |+|

محسن شایگان2

عاشقانه میگویم افسانه دوستت دارم
 افسانه صادقانه گفتی دوستم داری ، عاشقانه عشق تو را باور کردم
از من خواستی تنها با تو باشم ، با احترام قلب تنهایم را به تو تقدیم کردم
گقتم این قلب مال تو ، همیشه وفادار تو ، هرگاه خواستی بگو تا شود فدای تو
از من خواستی به کسی جز تو دل نبندم ، میترسیدی روزی تو را ترک کنم
شاخه گل زیبای من ، پر پر نمیشوی هیچگاه در قلب من ، به عشق پاکمان قسم افسانه تنها تو می مانی تا ابد در دل من
هیچگاه نمیگذارم دلتنگم شوی ، همیشه در دلت خواهم ماند ،افسانه هیچگاه نمیگذارم دلگیر شوی همیشه در کنارت هستم ،هم با تو درد دل میکنم ، هم میشنوم درد دلهایت را…
دوباره میرسیم به آن احساس زیبا ، همان حرف صادقانه ، همان حرف دل بی ریا
همان کلام عاشقانه ، همان احساسی که تنها نسبت به تو دارم ، آری افسانه عزیزم خیلی دوستت دارم
گفتی دلت میخواهد همیشه در کنارم باشی، آرزو داری سرت را بر روی شانه هایم بگذاری و آرام بخوابی ، بیا عزیزم که من نیز بی قرارم ، آرزو دارم در کنارت همین شعر عاشقانه را برایت بخوانم…


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:40
      |+|

محسن شایگان

نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:34
      |+|

افسانه

نويسنده: mohsenshaygan مورخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:30
      |+|

دلگرفته

این هوا ، هوای دلگیریست ، فصل قلبم پاییزیست.
آسمان قلبم ابری است ، دلم گرفته ، این چه دردیست.
این چه دردیست که بی دواست ، با گریه هایم هم صداست، کسی نیست اینجا ، که آرام کند دلم را.
کسی نیست اینجا که پاک کند اشکهایم را ، بشنود درد دلهایم را.
از غم نمینویسم ، اما دلم پر از غم است ، از اشک نمینویسم اما آن قطره هایی که از چشمانم میریزد نامش اشک است.
من که حرفی نمیزنم ، بغض گلویم را گرفته ، پس بخوان درد دلم را ، دردی که بر روی کاغذ خیس نوشته ام ، تو که با غم بیگانه نیستی ، اگر امروز شادی فردا همنشین غمهایی ، تو که امروز از اشکهای من میخندی فردا خودت اسیر اشکهای چشمهایت خواهی شد.
چرا به بیراهه میروم ، دلم گرفته ، به دنبال آشیانه میروم ، آشیانه من کجاست ، دل من خسته و تنهاست ، کسی میشوند فریاد مرا ، نه عزیزم اینجا سرزمین غمهاست.
بگذار اشک بریزم نگو طاقت دیدن اشکهایم را نداری ، به خدا تو حال مرا نداری، تو جای من نیستی و قلب شکسته در سینه نداری ، این تنها راه آرامش است ،دلم گرفته، به خدا این تنها راه شکستن بغض کهنه است.
نمیدانی چه حالی دارم ، تمام لحظه هایم را با دلی گرفته میگذارنم ،میترسم دیگر معنی لبخند را ندانم…نگو که چرا از اشک مینویسم ، تو که خودت روزی اسیر غم ها بوده ای ، نگو که چرا اینقدر غمگین مینویسم.


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:50
      |+|

عاشقتم

تو شکوفه ای در کویر دلم هستی
تنها یار و همدم و زندگی ام هستی،
چه بخواهی ، چه نخواهی تا ابد در قلب من هستی.
دوستت دارم ، به خدا تنها تو را دارم ،
عاشق توام ، دیوانه آن نگاه پر مهر توام.
تو برایم بهترین هستی ، دنیا را نمیخواهم ، تو زندگی من هستی
بیا در آغوشم ، بگذار تو را ببوسم ، میخواهم در گرمی آغوشت بسوزم.
به من نگاه کن ، بگذار تا میتوانم تو را ببینم ، آنقدر ببینم تا از شوق دیدنت بمیرم.
بگذار دستانت را بگیرم ، تا آرام بگیرم از اینکه تو عشقمی و من عاشقترینم.
تو مال منی عزیزم ، این رویا نیست ای بهترینم ،
این را به خاطر بسپار که تا ابد در قلب منی نازنینم.
این فریادیست از سوی قلب من، دوستت دارم عشق من ،
این احساسیت از سوی قلب من ، همیشه بدان که تا ابد نه من بی تو هستم نه تو بی من!
ستاره ای هستی همیشه درخشان ،
جایگاه تو بالاتر از آسمان ،
قسم به عشق پاکمان ،
عاشقت میمانم تا پای جان.


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:48
      |+|

صدای گریه

صدای گریه می آید
صدای ناله ی دلی آشفته می آید
صدای تپشهای یک قلب عاشق می آید
صدای درد دل های دلی می آید که بدجور گرفتار است
در قلبم دارم عشق تو را ، باور نمیکنم شکسته ام قلب مهربان تو را
ببخش این قلب ساده ی مرا ، خیلی دوستت دارم این را باور کن ای عشق بی همتا
صدای گریه می آید ، یا چشمانم بهانه میگیرد ، یا دلم در این لحظه تو را میخواهد
کاش اینک در کنارم بودی ، اشکهایم را میدیدی ، و صدای درد دلم را میشنیدی
که میخواهد همیشه با تو باشد ، به عشق تو به خوشبختی امیدوارم باشد
اعتراف میکنم تا به حال عشقی پاک مانند تو را ندیده ام
من لیاقت قلب پاک و مهربان تو را ندارم ، تا به حال قلبم را اینگونه پشیمان ندیده ام
پشیمانم از اینکه قلبت را شکسته ام ، تو نمیدانی احساساتم را جز تو به کسی ابراز نکرده ام ، تو نمیدانی شبی نیامده که با چشمهای خیس نخوابیده ام ، یا نیامده شبی که برای رسیدن به تو با خدا راز و نیاز نکرده ام
صدای گریه می آید ، وقتی فکر میکنم به فردای بی تو بودن ،
آرزو می کنم کاش هیچگاه در این دنیا نبودم
وقتی فکر میکنم تو را ندارم ، میدانم باور نمیکنی ، اما حس میکنم قلبی در سینه ندارم
صدای ناله می آید ، صدای ناله ی یک دل عاشق می آید
کسی که باور نمیکند عشق مرا ، تو باور کن این دل عاشق مرا
باور کن که بی تو ، با تابوت میبرند قلب مرا…


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:42
      |+|

بدجور عاشقتم

تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام
طعم شیرین عشق را تنها با تو چشیده ام
از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام
دوستت دارم
نقاشی خودم را در کنار تو بر روی دیوار اتاقم کشیده ام
همه می گویند تو دیوانه ای ، نمیدانند برای داشتن تو چه سختی ها کشیده ام
تو باور کن که من برای داشتن عشق پاکی مثل تو لحظه ها را با خدای خویش بوده ام ، تا تو را به من بدهد که اینگونه عاشقت شوم ، اینگونه اسیر آن دل مهربانت شوم
تو آنقدر خوبی ، که بهتر از تو ندیده ام ، ای باوفا ، وفادارتر از تو ندیده ام
ای سرچشمه ی روشنی ها ، دستم را بگیر تا حس کنم که تو را دارم
تا باور کنم که عشقی ماندگار مثل تو را دارم
که من که جز تو کسی را ندارم ، قلبم ، احساسم ، وجودم مال تو است ، این حرف آخر من است ، همیشه با تو بودن را میخواهم .
 نه! یک لحظه نیز فکر نمیکنم که تو نیستی ، من تنها هستم و تو در کنارم نیستی ، نه ! نمیخواهم حتی یک لحظه نیز ، به آن لحظه ی تلخ بیاندیشم.
ببین که قلبم از آن روز که تو آمدی ، چه حالی دارد ، تو که در قلب منی ببین چه هوایی دارد ، به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد ، بیا در آغوشم و حس کن که وجودم چه التهابی دارد
قلبم چه تپشی دارد ، وای که خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم
میدانم تو نیز حال مرا داری ، اما هنوز هم باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری
تو که در قلب منی ، میفهمی که چرا اینگونه قلبم میتپد
چون بدجور عاشقتم…


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:40
      |+|

عزیز دلمی ،عشقمی

تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم
تو همان انتظاری، که در نهایت به آن رسیدم…
تو ماه منی ، چه زیبا و نورانیست شبهای تیره و تار با وجود تو
ای قشنگترین بهانه ، چه دلنشین است بهانه های عاشقانه ی تو
گل من ، با آمدنت گلستان شد آن کویر تشنه ی قلب من
تو همان شعری ، شعری که با شنیدنش آرام میگیرد دل من
برایم بخوان هر شب ، تا آرام روی هم رود پلکهای من…
دسته دسته چیده ام گلهای نرگس را برای تو
تا آن لحظه که می آیی آنها را با احترام تقدیم کنم به چشمهای مست تو
عطر گلهای نرگس دیوانه میکند مرا ، حرفی بزن، چرا اینگونه نگاه میکنی مرا
به تو مدیونم ای خدا ، این مهربانترین فرشته ات بود که برایم فرستادی از آن سوی دنیا
ای دنیای من ، چه بی انتهاست آن نگاهت ، نمیتوانم انتهای آن نگاه را ببینم ، به راستی که چه کهکشان درخشانیست آن سوی چشمانت
تو همان آرزویی که در گذشته هر گاه به آن فکر میکردم میخندیدم
با خود میگفتم محال است به این آرزو برسم
تو همان آرزوی دست نیافتنی منی که اینک در کنارمی ،عزیز دلمی ، قلبمی ، که عاشقانه در سینه ام میتپی و به من نفس میدهی ، جان میدهی ، زندگی میدهی .


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:38
      |+|

قلب عاشقم فدایت

مال منی، نفسهای منی، عشق منی تو
زندگی با تو آرام آرام است، آرامش لحظه های منی تو
چقدر این دنیا زیباست ، زیبایی دنیای منی تو
میدخشد خورشید در قلب آسمان آبی ، نورانی ترین صحنه ی زندگی منی تو
عشق کلامیست جاودانه ، معنای واقعی عشقی تو
این راه بی پایان است ، اول راه من و توییم و آخر راه از عشق هم مردن
میشنوم صدای عشق را از لا به لای نوازش های پر مهر تو
میشنوی صدای محبتم را از سوی بوسه های پر از عشق من
چشمهایم اسیر شده به چشمهایت
قلبم گرفتار شده در گرمای آغوش مهربانت
دلبستن من یک سو، دوست داشتن تو سویی دیگر
عاشق شدنت یک سو ، مجنون شدنم سویی دیگر
من و تو با هم ، دنیایی دیگر ، رویاهای ما ،
عاشقانه ترین رویاییست در دنیای ما که هیچگاه نمیمیرد
به حال و هوای تو آمدم در دنیای عاشقی، در همان هوا ، حس کردم در حال خودم نیستم ، در برابر تو مات و مبهوت ایستاده ام.
انگار مست مست بودم ، مست شراب چشمهای تو ،
این آخرین لحظه ای نبود که از حال رفتم در حال و هوای دیدن چهره ی ماه تو
باز هم از حال رفتم ، من که اسیر تو بوده ام از آغاز ، باز هم در همان گرفتاری و اسارت ، اسیرت شدم ، دیوانه تر از آن مجنون قصه ها شدم ….
مال منی ، نفسهای منی ، زندگی منی تو
قلب بی ارزشم را با احترام فدا میکنم در راه عشق تو


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:37
      |+|

عشقمی گلم

دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
 تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو  دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو  عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:35
      |+|

هنوز دوستم داری؟

هر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت
تا بفهمی چه باشم چه نباشم ، عاشقم
هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،
با یاد تو، با عکسهای تو، با مهری که از تو در دلم جا مانده زنده خواهم ماند
تا زمانی که نفس میکشی ، نفس میکشم به عشق نفسهایت
که هر نفس آرامش من است ، هر نفس امیدی برای زندگی عاشقانه ی من است
وقتی نیستی گرچه سخت است سرکردن با اشکهایی که میرزد از چشمانم
اما این عشق تو است که به من شوق اشک ریختن را ، شوق غم و غصه لحظه های دور از تو بودن ، شوق دلتنگی و انتظار را میدهد
این عشق تو است که به من فرصتی دوباره میدهد
میترسم ، میترسم ، میترسم ! یک سوال در دلم مانده که میترسم از تو بپرسم!
میخواستم بپرسم که :
عزیزم هنوز مرا دوست داری؟

 


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:34
      |+|

عشقم فدایت

عشقم برای تو ، احساسم برای تو ، زندگی ام برای تو ، من هیچ نمیخواهم.
با قلب و احساس من بازی کن ، این قلب سرگرمی تو.
تو شاد باش ، من میسوزم ، تو بی خیال باش ، من میسازم.
در راه عشق تو  مثل آتش سوختم و اینک نیز تنها خاکسترم بر جا مانده است.
خاکستری که تنها با باد محبت و عشق تو دوباره شعله ور خواهد شد.
در راه عشق تو  چه سختی هایی کشیدم ، چه شکنجه هایی دیدم ،چه غم
 و غصه هایی چشیدم ، و چه اشکهایی که نگو برای تو ریختم ، غرورم را شکستم
و از همه گناههایت گذشتم ، همه اینها فدای آن قلب بی وفای تو.
از آن سو تو از عشق سرد شدی ، از این سو من در عشق تو میسوختم
 از آن سو تو بیخیال این دل عاشق من بودی ، از این سو من لحظه به لحظه
 به یاد تو و دلتنگ تو بودم.
این دل من برای توست هر چه میخواهی آن را بشکن ، بشکن تا من نیز
 همچنان بسوزم … سوختن در اتش عشق تو به من گرمای
 یک زندگی پر از امید را میدهد.
تو در آن سو در آسمان به ستاره هایی که چشمک میزنند نگاه کن
من نیزدر این سو با حسرت به تو نگاه می اندازم  و در حسرت آن 
روزهایی مینشینم که در کنار هم بودیم ، عاشق هم بودیم ، و هیچکس
 مثل ما همدیگر را دوست نمیداشت.
عزیزم تو با آرامش زندگی کن تا من نیز با آرامش تو عاشقانه زندگی کنم.
اگر با شکستن این دل من ، دیدن ان لحظه که در عشق تو میسوزم و 
 با عشقت میسازم تو را آرام  میشوی ، حرفی نیست دلم را بشکن و با آن بازی کن.


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 17:33
      |+|

با....

پیامک های عشقانه 1390


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 13:33
      |+|

اين روزا اي گلکم..

ين روزا اي گلکم
خيلي بهونه گير شدي
نکنه مي خواي بگي
از من ديگه  تو سير شدي
تو خودت خوب مي دوني
که من چقدر دوستت دارم
اگه تنهام بزاري به خدا کم ميارم
تو مثل نور اميدي  توي زندگي من
که اگه بري ميميره بعد تو اين روح و تن
مگه تو قول ندادي هميشه  با من بموني
پس چرا من رو زمين و تو روي آسموني
گلکم دارو ندار من توئي
تو خودت اينو که بهتر مي دوني
اما از وقتي که اينو فهميدي
پر کشيده از نگات مهربوني


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:29
      |+|

mohsen.shaygan

عکس های عاشقانه با شعر عاشقانه

افسانه


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:27
      |+|

من هم ميمرم

دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم ميمرم


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:26
      |+|

منم فقط تو رو دارم

میدونستم که تکی مثل ماه آسمون

میدونستم تو عزیزم قدر عشقمو میدونی

میدونستم تو همونی که همیشه میمونی

آره منم دوست دارم محال تنهات بزارم

تو وصله جون منی منم فقط تو رو دارم

آره منم دوست دارم محال تنهات بزارم

تو وصله جون منی منم فقط تو رو دارم

منم فقط تو رو دارم

غیر دوست داشتن تو دیگه چیزی ندارم

همه عمرم تویی و بی تو من کم میارم

ماه من واسه من از تو بهتر کسی نیست

بیا تو کتاب عشق فصلی تازه بنویس

بگو منم دوست دارم محال تنهات بزارم

تو وصله جون منی منم فقط تو رو دارم

آره منم دوست دارم محال تنهات بزارم

تو وصله جون منی منم فقط تو رو دارم

 

عشقمی عزیزم....


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:13
      |+|

از من نپرس چقدردوست دارم

 

 

 

از من نپرس چقدردوست دارم

 

 

 

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست

 

 

 

به من نگو که چقدر بی تو زیستن را تمرین کنم

 

 

 

 مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد

 

 

 

 مگر می شود هوا را از زندگی ام برداری ومن زنده بمانم

 

 

 

 بگو معنی تمرین چیست ؟

 

 

 

 بریدن ازچه چیز را تمرین کنم ؟

 

 

 

 بریدن ازخودم را ؟

 

 

 

 مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی !

 

 

 

از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه میدهم

 

 

 

همه میدانند که دوری تو روحم را میازارد

 

 

 

 تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند

 

 

 

 نگاهت را از چشمم بر ندار

 

 

 

 مرا از من نگیر

 

 

 

 هوای سرد اینجا را دوست ندارم

 مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهایم


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 1:8
      |+|

چطور بگم که دلتنگ توام،تویی که مونس شب های بی قراریم بودی؟

چطور بگم که باغ دلم به غم نشسته و از دوری تو دلتنگ شده؟

چطور بگم که وجود تو…گرمای صدای دلنشین تو به من آشفته زندگی میبخشه؟

چطور بگم این دل بی طاقت بهونه ی تو رو میگیره؟

چطور بگم که دستانم گرمای دستانت را میخواهد؟

ای تنها ترین ستاره ی زندگی من

پشت پنجره ی دل تنگم به انتظار لحظه ی با تو بودن میمانم

تا با آمدنت دل بیقرارم را آرام کنی


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 13:20
      |+|

یادت میاد


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:19
      |+|

عاشق دیوانه


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:17
      |+|

www.3jokes.com - عکس، کلیپ، جوک، SMS


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:15
      |+|

می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
 
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
                    اما بدون تو که گلی وا نمیشود
          دردیست انتظار که درمان آن تویی
                       این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
           زیباترین گلی که پسندیده ام تویی
                              گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود
             بی تو شکسته شد غزل آشناییم
               شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
             دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
                           گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
               گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
                            باران کویر روح مرا می برد به اوج
                  اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
             رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد
             دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود
          رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
                 رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
                              رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
               دیگر بهار محو تماشا نمی شود
            یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
             گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود
                            دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
                              مروز بی حضور تو فردا نمی شود

نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:14
      |+|

داستان

پسربه دخترگفت:دوستم داري؟!اشک ازچشماي دخترجاري شد،مي خواست بره که
پسردستشوگرفت واشکاشوپاک کردوگفت:اگه دوستم نداري اشکال نداره مهم
اينه که من دوستت دارم وطاقت ديدن اشکاتوندارم...دخترسرشوپايين انداخت و

گفت :ميدوني چيه؟من دوستت ندارم.من...من بدجوري عاشقت شدم.پسردستاي

دخترورها کردوباقيافه اي غمگين ازدخترجداشد.دخترفريادزد:مگه دوستم نداري؟؟!
چراداري ميري؟پسرجواب داد:چون دوستت دارم مي خوام تنهات بذارم
.
دخترگفت:فکر کنم شنيده باشي که مي گن عاشقي که تنهاباشه توي دنيانمي

مونه!!!توکه دوست نداري من بميرم هان؟؟؟؟!پسرگفت:انقدردوستت دارم که

نمي خوام به خاطرمن مرتکب گناه بشي!چون ميگن عشق يه جورگناهه
!!!!!
دختر:اماعشقم پاکه!!پسرفريادزد: عشق پاک ديگه هيچ جاي

دنياپيدانميشه............ودختروبراي هميشه تنهاگذاشت...
عشق پاک ديگه حتي توقصه هام معني نداره


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:13
      |+|

خداحافظ

خداحافظ برو عشقم برو که وقت پروازه
برو که ديدن اشکات منو به گريه ميندازه
نگاه کن آخر راهم نگاه کن آخر جادست
نميشه بعد تو بوسيد نميشه بعد تو دل بست
منو تنها بذار اينجا تو اين روزاي بي لبخند
که بايد بي تو پرپرشه که بايد از نگات دل کند
حلالم کن اگه ميري اگه دوري اگه دورم
اگه با گريه ميخندم حلالم کن که مجبورم
نگو عادت کنم بي تو که ميدوني نميتونم
که ميدوني نفسهامو به ديدار تو مديونم
فداي عطر آغوشت برو که وقت پروازه
برو که بدرقه داره منو به گريه ميندازه
برو عشقم خداحافظ برو تو گريه حلالم کن
خداحافظ برو اما حلالم کن حلالم كن


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:10
      |+|

بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهايت هر چيزي همين 10 تا بود از بابا بستني که مي خوا ستم10 مي خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنيا همين 10 تا بود و اين 10 تا خيلي قشنگ بود حالا نمي دونم که دنيا چقدره نهايت دوست داشتن چندتاست ده تا بستني هم کفافمو نمي ده خيلي هم طمعه کار شده ام اما مي خوام بگم دوستت دارم مي دوني چقدر؟ به اندازه همون ده تاي بچگي


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:8
      |+|

عزیزم خیلی وقته دردی مونده تو دلم

عزیزم خیلی وقته دردی مونده تو دلم ..... میخوام راز عشقمو واسه همه بگم و برم

 

یادم می یاد روزایی که بهم قول دادی زیاد .... ولی زدی زیر قولت گفتی برو منم میام

 

باشه درو ببند برو بیرون بزار تنها باشم ..... توی تلاطم بغز ثانیه ها رها باشم

 

دستات مال من بود ولی قلبت بود از من جدا ..... چه شبهایی به خاطرت نشستم وای خدا

 

می خواهی بری برو به درک پس از یادمم برو .... یادت می یاد وقتی گریه کردم گفتم نرو


 

حالا من میرم تو هم تنها باش با دل خودت ..... ببین چیکار کردی بزار برو از یاد خودش

 

تمام فکرم توی چشمای تو بود .... کاشکی الان دستهات تو دستهای من بود

 

تمام مردم این شهر به من همواره میگن .... تو این سکوت ‌ِسرد مرگ و بهمراه دارم

 

همیشه نفرین من به راهت ِ ..... به دل سیاه تو نگاهت ِ

 

تا ابد فقط میگم خدا خدا ..... کی ِ میشه از دل تو دلم جدا

 

میدونم همش تو رو به عشق تو ...... میدونم چقدر شلوغه دل تو

 

الهی خونه خرابت ببینم ..... تا ابد توی عذابت ببینم

 

دیگه از نبودنت نمی سوزم ..... دیگه حتی چشم به در نمی دوزم

 

برو اشک نریز با یاد دلم ..... دیگه نمی خوامت باهات نمی مونم

 

دیگه حتی نمی خوام اسمتو فریاد بزنم ..... مثل عاشق تو کتابها اسمتو داد بزنم

 

بترس از اون روز که با من چشم تو چشم بشی .... من تو فکر تو بودم تو بودی تو فکر کی ؟

 

خیلی ساده از من گذشتی من ساده تر میگذرم .... مثل قبل از نبودنت تو خودم نمی شکنم

 

میشنوم صدایی که هچوقت تو نشنیدی ... صدایی که میگفت تو از جدایی میترسیدی

 

آره میترسیدم ولی حالا میگم بی خیال .... حرفات تکراری شده یه حرف جدید بیار

 

کاش می شد ببینمت بهت بگم ..... دیگه از دیدن تو سیر دلم

 

کاش می شد دیگه چشمام نبیننت .... از درخت غم دیگه تو رو نچینمت

 

کاش می شد چشماتو گریون میدیدم .... توی تنهایی و غم دلتو خون می دیدم

کاش می شد برق چشمام بارون کنه ..... سیل غم بیاد و تو رو داغون کنه


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:7
      |+|

خیلی سخته که گوشه اتاقت بشینی

خیلی سخته که گوشه اتاقت بشینی و زنوانت را بغل کنی و به سیاهی ها خیره شوی و در افکارت به گذشته های دور پرواز کنی و به این بیاندیشی که تمامی این سیاهی ها از ان توست... سهم تو از تمام دنیا این است... نه بیشتر و نه حتی کمتر... بعد پوزخندی تلخ میزنی  زنوانت را رها می کنی و میگویی ایکاش کمی کمتر بود. در مغزت تمام این ادم های سیاه و سپید و خاکستری را مرور می کنی اما از همه گریزانی و بعد باز هم به این نتیجه میرسی که تمام این سیاهی ها از ان توست نه بیشتر...  همه چیز را با دلخوری رها می کنی و از دل سیاهی ها بیرون میایی اما اینجا هم جایی نداری بطوریکه نور چشمانت را ازار می دهد پس سعی می کنی به همان پیله ی کوچک و تاریک تنهایی هایت پناه ببری تا واقعا تنها باشی. نه اینکه همه اطرافت باشند و باز هم هیچ کس نباشد


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:6
      |+|

یه جمله ی معروف

نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:3
      |+|

دلم گرفته دیگه من تنها شدم


دلم گرفته دیگه من تنها شدم           دارم می میرم دیگه نیست دست خودم

 

امروز می خوام یکم باهات حرف بزنم             از این همه غصه و غم دل بکنم

 

خلاصه این بار اومدم دردامو درمون بکنی           بهم عنایت بکنی ، دردامو درمون بکنی

 

این روزا چشای من خسته شدن                    شب و روز به گریه وابسته شدن

 

نکنه تو هم ازم خسته شدی                    که همه درا به روم بسته شدن

 


 

خودت میگی جواب میدم ، وقتی منو صدام کن

 

تموم عمرم پای تو فقط می خوام نگام کنی

 


 

می خوام که باورت بشه تویی همه وجود من

 

  غربت و تنهایی شده تموم تار و پود من

 


 

اما این ، هر روز و هر شب ، توی گوشم یه نداست

  اونکه مهربون ترین آسمونهاست ، خداست


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:1
      |+|

خواسته هایی از خدا

از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد

خداگفت: نه !

رهاکردن کار توست تو باید از آن ها دست بکشی

از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد

خدا گفت: نه !

من به تو نعمت و برکت داده ام حال با توست که سعادت را بدست آوری

از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد

خدا گفت: نه !

رنج و سختی تو را از دنیا دورتر و دورتر وبه من نزدیک تر و نزدیک تر می کند

از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم همان گونه که او مرا دوست دارد

خدا گفت: آه سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 10:0
      |+|

پيامي از سوي خدا به بنده هاي دل شكسته

پيامي از سوي خدا به بنده هاي دل شكسته....

مي دانم هر از گاهي دلت تنگ مي شود. همان دل هاي بزرگي كه جاي من در آن است، آن قدر تنگ مي شود كه حتي يادت مي رود من آنجايم.
دلتنگي هايت را از خودت بپرس و نگران هيچ چيز نباش!
هنوز من هستم.
هنوز خدايت همان خداست!
هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمي خواهم تو همان باشي!
تو بايد در هر زمان بهترين باشي.
نگران شكستن دلت نباش!
مي داني؟ شيشه براي اين شيشه است چون قرار است بشكند.
و جنسش عوض نمي شود ...
و مي داني كه من شكست ناپذير هستم ...
و تو مرا داري ...براي هميشه!
چون هر وقت گريه مي كني دستان مهربانم چشمانت را مي نوازد ...
چون هر گاه تنها شدي، تازه مرا يافته اي ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صداي لرزان و استوارت را بشنوم،
صداي خرد شدن ديوار بين خودم و تو را شنيده ام!
درست است مرا فراموش كردي، اما من حتي سر انگشتانت را از ياد نبردم!
دلم نمي خواهد غمت را ببينم ...
مي خواهم شاد باشي ...
اين را من مي خواهم ...
تو هم مي تواني اين را بخواهي. خشنودي مرا.
من گفتم : وجعلنا نومكم سباتا (ما خواب را مايه آرامش شما قرار داديم)
و من هر شب كه مي خوابي روحت را نگاه مي دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را مي فشارد.
شب ها كه خوابت نمي برد فكر مي كني تنهايي ؟
اما، نه من هم دل به دلت بيدارم!
فقط كافيست خوب گوش بسپاري!
و بشنوي ندايي كه تو را فرا مي خواند به زيستن!

پروردگارت ...

با عشق


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 9:59
      |+|

خيلي سخته

خيلي سخته که بغض داشته باشي ، اما نخواي کسي بفهمه ... خيلي سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کني ... خيلي سخته که سالگرد آشنايي با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيري ... خيلي سخته که روز تولدت ، همه بهت تبريک بگن ، جز اوني که فکر مي کني به خاطرش زنده اي ... خيلي سخته که غرورت رو به خاطر يه نفر بشکني ، بعد بفهمي دوست نداره ... خيلي سخته که همه چيزت رو به خاطر يه نفر از دست بدي ، اما اون بگه : ديگه نمي خوامت


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 9:58
      |+|

یک سبد ارزوی کال


نويسنده: mohsenshaygan مورخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, در ساعت: 9:56
      |+|


Template By : www.TakTemp.com

 


mohsenshaygan

mohsenshaygan

mohsenshaygan

http://mohsenshaygan.loxblog.ir

....افسانه....

....افسانه....

MOHSEN SHAYGAN حسرت دیدن چشمات داره دیوونم می كنه

....افسانه....

قالب بلاگفا

قالب پرشين بلاگ

قالب وبلاگ

Free Template Blog